محل تبلیغات شما



امروز سه روز بیخوابی رو جبران کردنبعد از ظهرم با سوگند(همکلاسی تو کلاس خیاطی) رفتیم یه کافه از همه چی گفتیمدلم خیلی تنگ نشده بود ولی دوست داشتم این یهویی دیدنا رو.

از امروز خیللی یادم نیست ولی الان که ساعت 4 صبحه یه چیزی خیلی تو مخمه

میخوام موهامو بزنم


امروز دوشنبه و بین التعطیلین هستش

اینکه چجوری به این حجم از حماقت رسیدم تا تو همچین روز خلوتی برم دانشگاه رو میخوام واستون تعریف کنم

دیروز از طرف مبین تنها دوسته تلگرامیم(ینی فقط از طریق تلگرام میشناسمش) یه پیام برام اومد.شروع کردیم به سلام و احوال پرسی های معمول که یهو گفت یه چیزی میخوام بگم که ممکنه از شدت خوشحالی غش کنی


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروش دستگاه آب نیشکر خوزستان